یک موسیقی بی کلام گیتار دانلود کردم دارم و همین الآن دارم گوش میدم. پیشنهاد میکنم اگر میتونین دانلودش کنین وشمام در حال خوندن گوشش کنین قشنگه. ( Float - Czarina Frost)
گاهی انگار مهم نیست
هیچ چیزی مهم نیست.
امروز خیلی تلاش کردم همه چیز خوب باشه.
ولی خب...
خدا رو شکر، بد نبود... ولی خیلی خوب هم نبود...
مردم الآن تو قرنطینهانو حوصله شون سر رفته. ولی تازه شدن من! من انگار هر روز تو قرنطینه بودم. تازه این روزها کارم بیشتر هم شده، چون جی زود تعطیل میشه میاد خونه.
الآنم حوصله اش سر رفته بود رفت یه دور بزنه بیاد... راستش منم نیاز به تنهایی داشتم. دوست ندارم هیچکسو ببینم و فکر عید از همین نظر حالمو خراب میکنه...
کار گیاها داره خوب پیش میره. پاور پنجم از سیس 2 هم تموم شد. ولی همچنان زیاده و همچنان حس و حال من کمرنگ. مثل روزهای امتحان شدم. روزشمار اسفند هم داره اعصابم رو خورد میکنه کاش بهمن بود. حالم از اسفند بهم میخوره. (اسفند جان ببخشید، به خودت نگیر. مشکل از تو نیست.) آخه شنیدم هیچ وقت نباید به روز و شب و ماه و سال بد و بیراه بگی. یا به هوا. مثلا بگی «اه چه روز گرمیبود!» میگن اون وقت روز برمیگرده به تو میگه: «من بهم محول شده بود امروز گرم باشم. تو چی؟ تو کاری که بهت محول شده انجام دادی؟»
هآه....
تنها فرق مثبت این روزها سریالهای طنز تلویزیونه که تعدادش بیشتر شده. همون سریالهای همیشگی که دیگه دیالوگهاشم حفظیم... ولی بازم خوبه. باعث میشه وقتی دارم کار میکنم حواسم پرت شه نفهمم چطور زمان میگذره...
این روزها حتی حال ندارم حرف بزنم. حال ندارم الکی لبخند بزنم. "خوبم"هام طبیعی جلوه نمیکنه.
بزور خودمو متقاعد کردم بیام یه چیزی بنویسم اینجا.
گاهی انگار مهم نیست
انگار مهم نیست چقدر تلاش میکنی.
دنیا مچتو میخوابونه.
تیمهایی که به اندازهی کافی گل جلو بیفتن، با استرس کمتری بازی میکنن. گاهی حتی وقت کشی میکنن که مبادا حریف گل بزنه...
و تیمهایی هم که به اندازهای دست نیافتنی عقب میمونن، جالبه که اونام دیگه با استرس کمتری بازی میکنن! و گاهی اگر اوضاع خیلی وخیم باشه، اونا هم وقت کشی میکنن که کمتر بخورن!
استرس مال وقتیه که رقابت تنگاتنگه... وقتی که تلاش معنایی داره.
مثل بازندههام.
اونم از اون نوعی که
دیگه دارم وقت کشی میکنم.
واسه همین استرسم یذره کمتر شده.
دو تا بلوز و شلوار بسیار نامأنوس رو با هم پوشیدم ولی عجیب راحتم. موسیقی عالیه. یسری چرت و پرت نوشتم. و الآن دوباره میرم سمت پاور ششم و سعی میکنم فکر کنم وسط مرداده. آره. یا نه مثلا آبان. آبان بهتره!
چشمامو میبندم و یه نفس عمیق میکشم.
اسفند نیست. الآن آبانه.
و همه چیز خوبه.
و بقیه اش مهم نیست.